مرزهای مشترک

ساخت وبلاگ
به عنوان مقدمه: متنی که مدت هاست نوشته بودم، شاید نزدیک به سه ماه، اما هرگز آنقدر خوب نشد که اینجا منتشرش کنم، را باز کردم. چندباری دوره اش کردم و مدام فکر کردم که چیزی کم دارد، نوعی از هراس پشت اش خوابیده بود که متن را بی مایه و سبک نشان می داد با تلفیقی از توجیه و بهانه تراشی! متن درباره ی تمایل شدیدم به واکاوی های درونی، گشوده کردنِ خود، شخصی کردنِ تحلیل ها، و قرار دادن خودم در وسطِ مرزهای مشترک...
ما را در سایت مرزهای مشترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marzhayemoshtarako بازدید : 185 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1396 ساعت: 15:18

با کتونی های جدیدِ طوسی ام، روی نیمکت ایستگاه اتوبوس نشسته بودم و خیره به کفش ها، به عنوانِ طرح جدیدم فکر می کردم، به اینکه اصلاً این طرح انتخاب درستی هست یا نه! آفتاب توی چشم هایم بود، هنوز به کفش ها نگاه می کردم و نشستنِ بی سرو صدای مرد را کنارم احساس نکردم. ناگهان سایه ای رویم افتاد و حس کردم کسی خم شده توی صورتم! با ترس عقب کشیدم و نگاهش کردم. مرد، بیست و چندساله به نظر می رسید با مرزهای مشترک...
ما را در سایت مرزهای مشترک دنبال می کنید

برچسب : طرفِ,روشنایی, نویسنده : marzhayemoshtarako بازدید : 200 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1396 ساعت: 15:18

-چند روز قبل که برای هزار و صدمین بار «از کرخه تا راینِ» محترم و شریف را دیدم، رفتم و برای هزارمین بار «آژانس شیشه ای» و «مهاجر» را هم از آرشیوم بیرون کشیدم و دیدم، بعدش بلافاصله برای هزارمین بار نامه ی «آوینیِ شهید» به «حاتمی کیای دهه ی هفتاد» را خواندم، بعدش هوس کردم برای چندمین بار آخرین مصاحبه ی  مفصلی که از «حاتمی کیای دهه ی نود» منتشر شده است، مخصوصاً آن بخشی که درباره ی پایان بندیِ فیلم آخ مرزهای مشترک...
ما را در سایت مرزهای مشترک دنبال می کنید

برچسب : کرخه,راین»,خانه,کوچه, نویسنده : marzhayemoshtarako بازدید : 187 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 19:45

نوشته ای که فکر می کردم با تشویق استاد عزیز روبرو خواهد شد، به باد انتقاد گرفته شد. تقریباً از اساس با نوع نگاه من موافق نبود. قصد نداشتم مقاله را برای او بفرستم، اما بعد فکر کردم شاید نکته ای یا توصیه ای داشته باشد. سخت ترین نقدش این بود که مقاله تحت تاثیر رویکردی مطرح نوشته شده و کاملا معلوم است که به نویسنده ارجاع ندارد. برایم نوشته بود، این حرف هایی که زدی همان حرف های فلانی و فلانی است و مرتب مرزهای مشترک...
ما را در سایت مرزهای مشترک دنبال می کنید

برچسب : خودِ,زندگی, نویسنده : marzhayemoshtarako بازدید : 176 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 19:45

خودم را پیدا کرده ام.. بعد از پنج سال شروع کرده ام به حرف زدن، شروع کرده ام به شکستنِ یک به یکِ دیوارها. شروع کرده ام به گفتن از آنچه بین مان گذشت، و از آنچه در من گذشت. جرقه اش چندشبِ پیش زده شد و آن فورانِ ناگهانی هم او و هم مرا متعجب کرده بود. بعد از قطع تماس تا چند دقیقه ی ممتد می لرزیدم و بعد دیگر نمی توانستم آن هیجان و خوشیِ بی سابقه را در خودم تحمل کنم، شروع کرده بودم به بلند بلند آواز خوان مرزهای مشترک...
ما را در سایت مرزهای مشترک دنبال می کنید

برچسب : مزیت,گسست, نویسنده : marzhayemoshtarako بازدید : 202 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 19:45

مرداد تمام شد، یعنی حدوداً دو ماه از آن دو روزی که در نشستی خصوصی برای شروع یک همکاریِ جدید تجربه ای متفاوت را از سر گذراندم، گذشته است؛ حالا می­توانم چیزی درباره ­اش بنویسم. اینکه نتیجه ی آن نشست و آن همکاری چه خواهد شد آخرین چیزی است که دوست دارم به آن فکر کنم. اولین چیز این است که همه ی زندگیِ روحانی ام در آن دو روز مثل یک فیلمِ تلخِ سخت مرور شد! از سن و سال زیادم می ترسم، از مهم ترین چیزی که ت مرزهای مشترک...
ما را در سایت مرزهای مشترک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marzhayemoshtarako بازدید : 173 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 19:45